هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از لبان معشوق که مانند باده‌فروش است و دلش که باده‌پرست است، یاد می‌کند. او از عشق و مستی و دیوانگی ناشی از آن می‌سراید و تأکید می‌کند که هیچکس جز معشوق در دلش جای ندارد. همچنین، شاعر به مقایسه‌ای بین خود و دیگران می‌پردازد و اشاره می‌کند که در حالی که دیگران به شراب مشغولند، او به باد بدست است. در پایان، شاعر از شکستن دلش به دلیل شکستن زلف معشوق می‌گوید و به معشوق هشدار می‌دهد که باده‌پرستی را رها کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به مستی و شراب وجود دارد که مناسب گروه‌های سنی پایین نیست.

غزل شمارهٔ ۱۲۶

ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم
صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست

هر که چون ماه نو انگشت‌نما شد در شهر
همچو ابروی تو در باده‌پرستان پیوست

تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشق
می پرستی که بود بیخبر از جام الست

تو مپندار که از خودخبرم هست که نیست
یا دلم بستهٔ بند کمرت نیست که هست

آنچنان در دل تنگم زده‌ئی خیمهٔ انس
که کسی را نبود جز تو درو جای نشست

همه را کار شرابست و مرا کار خراب
همه را باده بدستست و مرا باد بدست

چو بدیدم که سر زلف کژت بشکستند
راستی را دل من نیز بغایت بشکست

کار یاقوت تو تا باده فروشی باشد
نتوان گفت بخواجو که مشو باده پرست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.