هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد و رنج عاشق از هجران معشوق است. شاعر با توصیف زیباییهای معشوق مانند موهای مشکین و خط زنگاری، به بیان غم و اندوه خود میپردازد. او از مردم چشم معشوق شکایت میکند که با نگاههایشان خون دلش را میریزند. همچنین، شاعر از ناتوانی خود در برابر قدرت معشوق سخن میگوید و ناله و زاری را تنها چارهی خود میداند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانهای است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیدهی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۸۵
ترا که طرهٔ مشکین و خط زنگاریست
چه غم ز چهره زرد و سرشک گلناریست
فغان ز مردم چشمت که خون جانم ریخت
چه مردمیست که در عین مردم آزاریست
از آن دو چشم توانای ناتوان عجبست
که خون خسته دلانش غذای بیماریست
بیا که در غم هجر تو کار دیدهٔ من
ز شوق لعل روان برقدت گهرباریست
ندانم این نفس روح بخش جان پرور
نسیم زلف تو یا بوی مشک تاتاریست
شنیدهام که ز زر کارها چو زر گردد
مرا چو زر نبود چاره ناله و زاریست
به حضرتی که شهانرا مجال گفتن نیست
چه جای زاری سرگشتگان بازاریست
مده بدست سر زلف دوست خواجو دل
که کار سنبل هندوی او سیه کاریست
چنین که طرهٔ او را شکسته میبینی
بزیر هر سرمویش هزار طراریست
چه غم ز چهره زرد و سرشک گلناریست
فغان ز مردم چشمت که خون جانم ریخت
چه مردمیست که در عین مردم آزاریست
از آن دو چشم توانای ناتوان عجبست
که خون خسته دلانش غذای بیماریست
بیا که در غم هجر تو کار دیدهٔ من
ز شوق لعل روان برقدت گهرباریست
ندانم این نفس روح بخش جان پرور
نسیم زلف تو یا بوی مشک تاتاریست
شنیدهام که ز زر کارها چو زر گردد
مرا چو زر نبود چاره ناله و زاریست
به حضرتی که شهانرا مجال گفتن نیست
چه جای زاری سرگشتگان بازاریست
مده بدست سر زلف دوست خواجو دل
که کار سنبل هندوی او سیه کاریست
چنین که طرهٔ او را شکسته میبینی
بزیر هر سرمویش هزار طراریست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.