هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از بازار عشق و دلدادگی سخن می‌گوید. در آن، عشق به عنوان بازاری پررونق اما پر از رنج و فداکاری توصیف شده است. شاعر از مفاهیمی مانند دلِ پرخون، عاشقانِ صبور، و زیبایی‌های ظاهری و باطنی عشق سخن می‌گوید. همچنین، از نمادهای عرفانی مانند یوسف مصر و زلفِ آشفته استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربهٔ زندگی بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۱۸۴

برسر کوی عشق بازاریست
که رخی همچو زر بدیناریست

دل پرخون بسی بدست آید
زانکه قصاب کوچه دلداریست

نخرد هیچکس دلی بجوی
بنگر ای خواجه کاین چه بازاریست

برسر چار سوی خطهٔ عشق
رو بهر سو که آوری داریست

سر که هست از برای پای انداز
بر سر دوش عاشقان باریست

یوسف مصر را بجان عزیز
بر سر هر رهی خریداریست

زلف را گر سرت نهد بر پای
برمکش زانکه اوسیه کاریست

غمزه را پند ده که غمازیست
طره را بند نه که طراریست

آنکه خواجو ازو پریشانست
زلف آشفته کار عیاریست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.