هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند عشق حقیقی، جستجوی معنویت، و تمایز بین ظاهر و باطن میپردازد. شاعر تأکید میکند که عشق واقعی و حقیقت درونی تنها برای کسانی آشکار میشود که به دنبال آن هستند و ظواهر فریبنده را کنار میگذارند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارهها نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۲۰۸
شمع ما شمعیست کو منظور هر پروانه نیست
گنج ما گنجیست کو در کنج هر ویرانه نیست
هر کرا سودای لیلی نیست مجنون آنکسست
ورنه مجنون را چو نیکو بنگری دیوانه نیست
چشم صورت بین نبیند روی معنی را بخواب
زانکه در هر کان درو در هر صدف دردانه نیست
حاجیانرا کعبه بتخانهست و ایشان بت پرست
ور بینی در حقیقت کعبه جز بتخانه نیست
مرغ وحشی گر ببوی دانه در دام اوفتد
تا چه مرغم زانکه دامی در رهم جز دانه نیست
هر کرا بینی در اینجا مسکن و کاشانه است
جای ما جائیست کانجا مسکن و کاشانه نیست
گر سر شه مات داری پیش اسبش رخ بنه
کانگه پیش شه دم از فرزین زند فرزانه نیست
گفتمش پروای درویشان نمیباشد ترا
گفت ازین بگذر که اینها هیچ درویشانه نیست
گر چه باشد در ره جانانه جسم و جان حجاب
جان خواجو جز حریم حضرت جانانه نیست
گنج ما گنجیست کو در کنج هر ویرانه نیست
هر کرا سودای لیلی نیست مجنون آنکسست
ورنه مجنون را چو نیکو بنگری دیوانه نیست
چشم صورت بین نبیند روی معنی را بخواب
زانکه در هر کان درو در هر صدف دردانه نیست
حاجیانرا کعبه بتخانهست و ایشان بت پرست
ور بینی در حقیقت کعبه جز بتخانه نیست
مرغ وحشی گر ببوی دانه در دام اوفتد
تا چه مرغم زانکه دامی در رهم جز دانه نیست
هر کرا بینی در اینجا مسکن و کاشانه است
جای ما جائیست کانجا مسکن و کاشانه نیست
گر سر شه مات داری پیش اسبش رخ بنه
کانگه پیش شه دم از فرزین زند فرزانه نیست
گفتمش پروای درویشان نمیباشد ترا
گفت ازین بگذر که اینها هیچ درویشانه نیست
گر چه باشد در ره جانانه جسم و جان حجاب
جان خواجو جز حریم حضرت جانانه نیست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.