هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، زیباییهای معشوق را با تصاویر پرطنین و استعارههای زیبا توصیف میکند. شاعر از زلف سیاه، لعل لب، قد رشکآور و رخت معشوق به عنوان نمادهایی از بهشت، آب حیات و نور استفاده میکند. همچنین، از عشق به معشوق به عنوان راهی برای رسیدن به ایمان و آرامش یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عرفانی و استعارههای پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.
غزل شمارهٔ ۲۱۸
ز کفر زلفت ایمان میتوان یافت
ز لعلت آب حیوان میتوان یافت
قدت را رشک طوبی میتوان گفت
رخت را باغ رضوان میتوان یافت
ز نقشت صورت جان میتوان بست
ز لعلت جوهر جان میتوان یافت
بگاه جلوه برطرف گلستان
ترا سرو خرامان میتوان یافت
در آن مجمع که خلوتگاه خوبیست
ترا شمع شبستان میتوان یافت
بزیر سایهٔ زلف سیاهت
بشب خورشید رخشان میتوان یافت
ز زلفت گرچه کافر میتوان شد
زعکس رویت ایمان میتوان یافت
بهر موئی از آن زلف پریشان
دل جمعی پریشان میتوان یافت
از آن با درد میسازم که دل را
هم از درد تو درمان میتوان یافت
برو خواجو صبوری کن که از صبر
دوای درد هجران میتوان یافت
ز لعلت آب حیوان میتوان یافت
قدت را رشک طوبی میتوان گفت
رخت را باغ رضوان میتوان یافت
ز نقشت صورت جان میتوان بست
ز لعلت جوهر جان میتوان یافت
بگاه جلوه برطرف گلستان
ترا سرو خرامان میتوان یافت
در آن مجمع که خلوتگاه خوبیست
ترا شمع شبستان میتوان یافت
بزیر سایهٔ زلف سیاهت
بشب خورشید رخشان میتوان یافت
ز زلفت گرچه کافر میتوان شد
زعکس رویت ایمان میتوان یافت
بهر موئی از آن زلف پریشان
دل جمعی پریشان میتوان یافت
از آن با درد میسازم که دل را
هم از درد تو درمان میتوان یافت
برو خواجو صبوری کن که از صبر
دوای درد هجران میتوان یافت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.