هوش مصنوعی:
این شعر از خواجوی کرمانی، با تصاویر شاعرانه و استعارههای زیبا، حالات عاشقانه و درد فراق را بیان میکند. شاعر از عناصر طبیعت مانند سنبل، ارغوان، سبزه، گلستان، طوطی، زاغ، لاله، ماه، کهکشان و... برای توصیف احساسات خود استفاده کرده است. در پایان، شاعر از دلتنگی و فراق مینالد و آتش عشق و اشک را با باد صبا مقایسه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۲
سنبلش برگ ارغوان بگرفت
سبزهاش طرف گلستان بگرفت
برشکر طوطیش نشیمن کرد
بر قمر زاغش آشیان بگرفت
دور از آن روی بوستان افروز
لاله را دل ز بوستان بگرفت
چون شبش گرد ماه خرمن کرد
آه من راه کهکشان بگرفت
هندوی قیرگون او بکمند
قیروان تا بقیروان بگرفت
چون زتنگ شکر شکر میریخت
سخنش تنگ در دهان بگرفت
دل بیمار من بخونخواری
خوی آن چشم ناتوان بگرفت
آتش طبع و آب دیدهٔ من
همچو باد صبا جهان بگرفت
خواجو از جان خسته دل برداشت
زانکه بی او دلش ز جان بگرفت
سبزهاش طرف گلستان بگرفت
برشکر طوطیش نشیمن کرد
بر قمر زاغش آشیان بگرفت
دور از آن روی بوستان افروز
لاله را دل ز بوستان بگرفت
چون شبش گرد ماه خرمن کرد
آه من راه کهکشان بگرفت
هندوی قیرگون او بکمند
قیروان تا بقیروان بگرفت
چون زتنگ شکر شکر میریخت
سخنش تنگ در دهان بگرفت
دل بیمار من بخونخواری
خوی آن چشم ناتوان بگرفت
آتش طبع و آب دیدهٔ من
همچو باد صبا جهان بگرفت
خواجو از جان خسته دل برداشت
زانکه بی او دلش ز جان بگرفت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.