هوش مصنوعی: این متن شعری است که بر بی‌ثباتی دنیا و بی‌ارزشی آن در مقابل عشق و شراب تاکید دارد. شاعر از غم عشق سخن می‌گوید اما اعلام می‌کند که از این غم شاد است. او دنیا را در مقابل همت عشق ناچیز می‌داند و تنها تسکین خود را در معشوق می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۲

برون ز جام دمادم مجوی این دم هیچ
بجز صراحی و مطرب مخوا همدم هیچ

بیا و بادهٔ نوشین روان بنوش که هست
بجنب جام می لعل ملکت جم هیچ

مجوی هیچ که دنیا طفیل همت اوست
که پیش همت او هست ملک عالم هیچ

غمست حاصلم از عشق و من بدین شادم
که گر چه هست غمم نیست از غمم غم هیچ

دلم ز عشق تو شد قطره‌ئی و آنهم خون
تنم ز مهر تو شد ذره‌ای و آنهم هیچ

غمم بخاک فرو برد و هست غمخور باد
دلم بکام فرو رفت و نیست همدم هیچ

تنم چوموی پر از تاب و رنج و دوری خم
ولی میان تو یک موی اندر و خم هیچ

از آن دوای دل خسته در جهان تنگست
که نیستش به جز از پستهٔ تو مرهم هیچ

دم از جهان چه زنی همدمی طلب خواجو
بحکم آنکه جهان یکدمست و آندم هیچ
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.