هوش مصنوعی: این شعر غمگینانه و عاشقانه، بیانگر درد و اندوه شاعر از فراموشی و بی‌وفایی معشوق است. او از پیمان‌شکنی و بیداد معشوق شکایت دارد و خود را اسیر عشق او می‌داند. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، عمق عشق و رنج خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگینانه، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، و درک احساسات پیچیده‌ی انسانی موجود در شعر، برای درک و تجربه‌ی نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۲۳۷

یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد
کی رود از یادم آنکش من نمی‌آیم بیاد

آه از آن پیمان شکن کاندیشه از آهم نکرد
داد از آن بیدادگر کز سرکشی دادم نداد

از حیای چشمهٔ نوشش شد آب خضرآب
با نسیم خاک کویش هست باد صبح باد

نیکبخت آنکو ز شادی و نشاط آزاد شد
زانکه تا من هستم از شادی نیم یک لحظه شاد

بندهٔ آن سرو آزادم وگر نی راستی
مادر فطرت ز عالم بنده را آزاد زاد

در هوایش چون برآمد خسرو انجم ببام
ذره‌وار از مهر رخسارش ز روزن در فتاد

چون بدین کوتاه دستی دل بر ابرویش نهم
کاتش سوزنده را برطاق نتوانم نهاد

برگشاد ناوکش دل بسته‌ایم از روی آنک
پای بندانرا ز شست نیکوان باشد گشاد

گفتمش دور از تو خواجو را که باشد همنفس
گفت باد صبحگاهی کافرین بر باد باد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.