هوش مصنوعی: این شعر غمگین و عاشقانه از خواجوی کرمانی، بیانگر درد فراق و یادآوری خاطرات گذشته است. شاعر از بی‌وفایی معشوق و رنج‌های عشق شکست‌خورده می‌نالد و با اشاره به اسطوره‌هایی مانند فرهاد، عمق اندوه خود را نشان می‌دهد. همچنین، او از نادیده گرفته شدن توسط معشوق و احساس تنهایی عمیق خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی پیچیده و احساسات عمیق غمگینانه است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است مناسب حال آنان نباشد. همچنین، برخی اشارات ادبی و اسطوره‌ای نیاز به دانش ادبی نسبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۶

یاد باد آنکه نیاورد ز من روزی یاد
شادی آنکه نبودم نفسی از وی شاد

شرح سنگین دلی و قصه شیرین باید
که بکوه آید و برسنگ نویسد فرهاد

گر بمرغان چمن بگذری ای باد صبا
گو هم آوای شما باز گرفتار افتاد

سرو هر چند ببالای تو می‌ماند راست
بنده تا قد ترا دید شد از سروآزاد

تا چه کردم که بدین روز نشستم هیهات
کس بروز من سرگشتهٔ بد روز مباد

گوئیا دایه‌ام از بهر غمت می‌پرورد
یا مگر مادرم از بهر فراقت می‌زاد

نه تو آنی که بفریاد من خسته رسی
نه من آنم که بکیوان نرسانم فریاد

تا چه حالست که هر چند کزو می‌پرسم
حال گیسوی کژت راست نمی‌گوید باد

ایکه خواجو نتواند که نیارد یادت
یاد می‌دار که از مات نمی‌آید یاد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.