هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه‌ای است که در آن شاعر به توصیف معشوق و احساسات خود می‌پردازد. او از زیبایی‌های معشوق مانند لعل لب، زلف چین‌دار و خال هندویش سخن می‌گوید و از درد فراق و عشق نافرجامش می‌نالد. شاعر از تأثیرات عمیق معشوق بر روح و جان خود سخن می‌گوید و ناتوانی خود در برابر جذبه‌های او را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و عشق نافرجام ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۳

توئی که لعل تو دست از عقیق کانی برد
فراقت از دل من لذت جوانی برد

ز چین زلف تو باد صبا بهر طرفی
نسیم مشک تتاری بارمغانی برد

چه نیکبخت سیاهست خال هندویت
که نیک پی بلب آب زندگانی برد

بساکه جان بلب آمد بانتظار لبت
ولیکن از لب من جان بلب توانی برد

بسا که مردمک چشم من ز خون جگر
بتحفه پیش خیال تو لعل کانی برد

خرد نشان دهان تو در نمی‌یابد
چرا که نام و نشانش ز بی نشانی برد

چو گشت حلقهٔ زلفت خمیده چون چوگان
ز دلبران جهان گوی دلستانی برد

به غمزه نرگس مستت بریخت خون دلم
ولیکن از بر من جان به ناتوانی برد

کمال شوق ز خواجو نگر که دیدهٔ او
سبق ز ابر بهاری بدرفشانی برد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.