هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان شاعری است که درد فراق و اشتیاق به معشوق را بیان می‌کند. او از بلبلان، باد صبحدم و نسیم به عنوان پیام‌رسانان خود به معشوق یاد می‌کند و از ناتوانی خود در خدمت به معشوق سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به داستان یعقوب و یوسف دارد که نمادی از جدایی و امید به وصال است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و عاطفی داشته باشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۲

پیغام بلبلان بگلستان که می‌برد
و احوال درد من سوی درمان که می‌برد

یعقوب را ز مصر که می‌آورد پیام
یا زو خبر به یوسف کنعان که می‌برد

ما را خیال دوست بفریاد می‌رسد
ورنی شب فراق بپایان که می‌برد

مشتاق کعبه گر نکشد رنج بادیه
چندین جفای خار مغیلان که می‌برد

گه گاه اگر نه بنده نوازی کند نسیم
از ما خبر بملک خراسان که می‌برد

از بلبلان بیدل شوریده آگهی
جز باد صبحدم بگلستان که می‌برد

گفتم مکن که باز نمایم بطعنه گفت
یرغونگر بحضرت قا آن که می‌برد

در خورد خدمتش چو ندارم بضاعتی
جان ضعیف هست بجانان که می‌برد

خواجو اگر چه بیش نخیزد ز دست تو
پای ملخ بنزد سلیمان که می‌برد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.