هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند موهای دلکش، چهرهٔ آتشین، و ابروان کمان‌گون یاد می‌کند و از درد فراق و اشک‌های خونین می‌نالد. در پایان، شاعر اشاره می‌کند که روزگار بر او سخت گرفته و شب‌هایش را تاریک کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۱

جان توجه بروی مهوش کرد
دل تمسک بزلف دلکش کرد

مهر رویش که آب آتش برد
خاک بر دست آب و آتش کرد

آنکه کارم چو طره برهم زد
همچو زلفم چرا مشوش کرد

ابرویش تا چه شد که پیوسته
بر مه و مشتری کمانکش کرد

هر خدنگی که غمزه‌اش بگشود
نسبتش دل بتیر آرش کرد

مردم دیده‌ام بخون جگر
صفحهٔ چهره را منقش کرد

روز خواجو بروی او خوش بود
خوش نبود آنکه رفت و شب خوش کرد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.