هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، بیانگر درد فراق و نالههای عاشقانه است. شاعر از بیخبری معشوق، رنج خود، و ارزش ندادن معشوق به اشک و سیم و زر شکایت میکند. او از فراق طولانی و بیپایان مینالد و معشوق را فراتر از انسان معمولی میداند. در نهایت، شاعر به معشوق التماس میکند که به سوی او بازگردد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به دانش ادبی و تفسیر دارند که مناسب سنین بالاتر است.
غزل شمارهٔ ۳۲۰
ز حال بیخبرانت خبر نمیباشد
بکوی خسته دلانت گذر نمیباشد
ز اشک و چهره مرا سیم و زر شود حاصل
ولیک چشم تو بر سیم و زر نمیباشد
سری بکلبهٔ احزان ما فرود آور
گرت ز نالهٔ ما دردسر نمیباشد
دو هفته هست که رفتی ولی بنامیزد
مه دو هفته ازین خوبتر نمیباشد
نه ز آب و خاک مجسم که روح پاکی از آنکه
بدین لطافت و خوبی بشر نمیباشد
بشب رسید مرا روز عمر بیتو ولیک
شب فراق تو گوئی سحر نمیباشد
توام جگر مخور ارزانکه من خورم شاید
که قوت خسته دلان جز جگر نمیباشد
بحسن خویش ترا چون نظر بود چه عجب
گرت بجانب خواجو نظر نمیباشد
بکوی خسته دلانت گذر نمیباشد
ز اشک و چهره مرا سیم و زر شود حاصل
ولیک چشم تو بر سیم و زر نمیباشد
سری بکلبهٔ احزان ما فرود آور
گرت ز نالهٔ ما دردسر نمیباشد
دو هفته هست که رفتی ولی بنامیزد
مه دو هفته ازین خوبتر نمیباشد
نه ز آب و خاک مجسم که روح پاکی از آنکه
بدین لطافت و خوبی بشر نمیباشد
بشب رسید مرا روز عمر بیتو ولیک
شب فراق تو گوئی سحر نمیباشد
توام جگر مخور ارزانکه من خورم شاید
که قوت خسته دلان جز جگر نمیباشد
بحسن خویش ترا چون نظر بود چه عجب
گرت بجانب خواجو نظر نمیباشد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.