هوش مصنوعی: این شعر از هجران، تنهایی و رنج شاعر سخن می‌گوید. او از همراهانی که او را تنها گذاشتند، بی‌خبری و بی‌توجهی دیگران، و زخم‌هایی که بر جانش زده‌اند، شکایت می‌کند. شاعر خود را همچون موی آشفته، خاک ره، و شمعی در آتش توصیف می‌کند که در معرض آسیب و نادیده گرفته شدن قرار گرفته است. او از این می‌پرسد که چرا بی‌گناه در خطر افتاده و چرا بی‌سبب مورد آزار قرار گرفته است. در نهایت، او به ناپایداری زندگی و سرنوشت خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۶۴

همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند
از خبر رفتیم و ما را بیخبر بگذاشتند

بر میان از مو کمر بستند و این شوریده را
همچو موی آشفته بر کوه و کمر بگذاشتند

بر سر راه اوفتادم تا ز من بر نگذرند
همچو خاک ره مرا بر رهگذر بگذاشتند

شمع را در آتش و سوز جگر بگداختند
طوطی شیرین سخن را بی شکر بگذاشتند

بلبل شوریده دلرا از چمن کردند دور
طوطی شیرین سخن را بی شکر بگذاشتند

پیشتر رفتیم و ما را نیشتر بر جان زدند
وینچنین با ریش و زخم نیشتر بگذاشتند

بی غباری از چه ما را خاک راه انگاشتند
بی خطائی از چه ما را در خطر بگذاشتند

کار خواجو زیر و بالا بود چون دور فلک
کار او را بین که چون زیر و زبر بگذاشتند
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.