هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف عشق و اشتیاق می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند نور شمع، اشک، آتش، لعل، و یاقوت برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به صوفی‌گری و مستی عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و عشق عمیق ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۱

نور رویت تاب در شمع شبستان افکند
اشکم آتش در دل لعل بدخشان افکند

ای بسا دود جگر کز مهر رویت هر شبی
شمع عالمتاب گردون در شبستان افکند

صوفی صافی گر از لعل تو جامی در کشد
خویشتن را در میان می پرستان افکند

راستی را ترک تیرانداز مستت هر نفس
کشته‌ئی را از هوا برخاک میدان افکند

درج یاقوت گهر پوشت چو گردد در فشان
از تحیر خون دل در جان مرجان افکند

یک نظر در کار خواجو کن که هر شب در فراق
ز آتش مهرت شرر در کاخ کیوان افکند

نزد طوفان سرشکش بین که ابر نوبهار
از حیا آب دهن بر روی عمان افکند
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.