هوش مصنوعی: شاعر در این متن از زیبایی‌های طبیعت اصفهان، مانند رودخانه و باغ‌ها، یاد می‌کند و از حالات عاشقانه و روحیه‌ی شاد و مستانه خود سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق و تسلیم شدن در برابر جمال او صحبت می‌کند و با اشاره به نمادهایی مانند شراب، موسیقی، و طبیعت، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و استفاده از نمادهای شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق‌تر از مفاهیم عرفانی و ادبی نیازمند سطحی از بلوغ فکری است.

غزل شمارهٔ ۴۲۹

راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود
در میان باغ کاران یا کنار زنده رود

باده در ساغر فکن ساقی که من رفتم بباد
رود را بر ساز کن مطرب که دل دادم برود

جام لعل و جامهٔ نیلی سیه روئی بود
خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود

گر تو ناوک می‌زنی دور افکنم درع و سپر
ور تو خنجر می‌کشی یکسو نهم خفتان و خود

شاهد بربط زن از عشاق می‌سازد نوا
بلبل خوش نغمه از نوروز می‌گوید سرود

در چنین موسم که گل فرش طرب گسترده است
جامهٔ جان مرا گوئی ز غم شد تار و پود

آن شه خوبان زبردست و گدایان زیردست
او چو کیخسرو بلند افتاده و پیران فرود

می‌برد جانم برمحراب ابرویش نماز
می‌فرستد چشم من بر خاک درگاهش درود

چون میان دجله خواجو را کجا بودی کنار
کز کنار او دمی خالی نیفتادی ز رود
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.