هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق ناگسستنی و دلبستگی عمیق به معشوق سخن میگوید. شاعر تأکید میکند که عاشق جز جانان چیزی نمیخواهد و دل دیوانهاش به عقل بازنمیگردد. او با استفاده از استعارههای مختلف مانند یوسف و یعقوب، خسرو و شیرین، و بلبل و گل، عمق احساسات خود را بیان میکند. همچنین، شعر به ناامیدی از درمان درد عشق و بیقراری روح در جستجوی معشوق اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و ناامیدی نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.
غزل شمارهٔ ۴۴۳
دلم بی وصل جانان جان نخواهد
که عاشق جان بی جانان نخواهد
دل دیوانگان عاقل نگردد
سر شوریدگان سامان نخواهد
روان جز لعل جان افزا نجوید
خضر جز چشمهٔ حیوان نخواهد
طبیب عاشقان درمان نسازد
مریض عاشقی درمان نخواهد
اگر صد روضه بر آدم کنی عرض
برون از روضهٔ رضوان نخواهد
ورش صد ابن یامین هست یعقوب
بغیر از یوسف کنعان نخواهد
اگر گویم خلاف عقل باشد
که مفلس ملکت خاقان نخواهد
کجا خسرو لب شیرین نجوید
چرا بلبل گل خندان نخواهد
دلم جز روی و موی گلعذاران
تماشای گل و ریحان نخواهد
بخواهد ریخت خونم مردم چشم
بلی دهقان به جز باران نخواهد
از آن خواجو از این منزل سفر کرد
که سلطانیه بی سلطان نخواهد
که عاشق جان بی جانان نخواهد
دل دیوانگان عاقل نگردد
سر شوریدگان سامان نخواهد
روان جز لعل جان افزا نجوید
خضر جز چشمهٔ حیوان نخواهد
طبیب عاشقان درمان نسازد
مریض عاشقی درمان نخواهد
اگر صد روضه بر آدم کنی عرض
برون از روضهٔ رضوان نخواهد
ورش صد ابن یامین هست یعقوب
بغیر از یوسف کنعان نخواهد
اگر گویم خلاف عقل باشد
که مفلس ملکت خاقان نخواهد
کجا خسرو لب شیرین نجوید
چرا بلبل گل خندان نخواهد
دلم جز روی و موی گلعذاران
تماشای گل و ریحان نخواهد
بخواهد ریخت خونم مردم چشم
بلی دهقان به جز باران نخواهد
از آن خواجو از این منزل سفر کرد
که سلطانیه بی سلطان نخواهد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.