هوش مصنوعی:
این شعر از خواجوی کرمانی، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعارههای زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، انتظار، رنجهای عاشقانه، و امید به وصال میپردازد. شاعر از ماه، آتش، و آینه بهعنوان نمادهایی برای توصیف حالات عاشقانه استفاده میکند و در پایان به فضای عرفانی و میخانۀ معنوی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعارههای پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و انتظار نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۴۴۸
بسالی کی چنان ماهی برآید
وگر آید ز خرگاهی برآید
چو رخسارش ز چین جعد شبگون
کجا از تیره شب ماهی برآید
اگر آئینه چینست رویش
بگیرد زنگ اگر آهی برآید
بسا خرمن که در یکدم بسوزد
از آن آتش که نا گاهی برآید
همه شب تا سحر بیدار دارم
بود کان مه سحرگاهی برآید
گدائی کو بکوی دل فروشد
گر از جان بگذرد شاهی برآید
عجب نبود درین میخانه خواجو
که از می کار گمراهی برآید
وگر آید ز خرگاهی برآید
چو رخسارش ز چین جعد شبگون
کجا از تیره شب ماهی برآید
اگر آئینه چینست رویش
بگیرد زنگ اگر آهی برآید
بسا خرمن که در یکدم بسوزد
از آن آتش که نا گاهی برآید
همه شب تا سحر بیدار دارم
بود کان مه سحرگاهی برآید
گدائی کو بکوی دل فروشد
گر از جان بگذرد شاهی برآید
عجب نبود درین میخانه خواجو
که از می کار گمراهی برآید
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.