هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، توصیفی شاعرانه از معشوق و احساسات شاعر نسبت به اوست. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند حوری بهشتی، سرو خرامان، چشمه خورشید و... عظمت و زیبایی معشوق را توصیف می‌کند. همچنین از درد فراق، سوز دل و اشک‌هایش سخن می‌گوید و امید به وصال را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، و احساسات شدید بیان‌شده در شعر، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این محتوا برای نوجوانان و بزرگسالانی که با ادبیات کلاسیک آشنا هستند مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۴۴۹

گوئی بت من چون ز شبستان بدر آید
حوریست که از روضهٔ رضوان بدر آید

دیگر متمایل نشود سرو خرامان
چون سرو من از خانه خرامان بدر آید

هر صبحدم آن ترک پری رخ ز شبستان
چون چشمهٔ خورشید درخشان بدر آید

آبیست که سرچشمه‌اش از آتش سینه‌ست
اشکم که ازین دیدهٔ گریان بدر آید

تا کی کشم از سوز دل این آه جگر سوز
هر چند که دود از دل بریان بدر آید

شرطست نه بر چشمه که بر چشم نشانند
مانند تو سروی که ز بستان بدر آید

زینسان که دلم در رسن زلف تو آویخت
باشد که از آن چاه ز نخدان بدر آید

گر نرگس خونخوار تو خون دل من ریخت
شک نیست که بس فتنه ز مستان بدر آید

آید همه شب زلف سیاه تو بخوابم
تا خود چه ازین خواب پریشان بدر آید

از کوی تو خواجو بجفا باز نگردد
بلبل چه کند گر ز گلستان بدر آید
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.