هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و از پیر مغان می‌خواهد تا با شربت درد او را تسکین دهد. او از نداشتن راهی به سوی کعبه و حرم شکایت دارد و به جای آن به خرابات مغان پناه می‌برد. شاعر از محنت و بیدادی که از پیر و جوان می‌کشد، گلایه می‌کند و آرزو می‌کند تا بخت جوانی به او روی آورد. او از حادثه‌های زمانه یاد می‌کند و پیغامی از دوران گذشته می‌طلبد. در پایان، شاعر از ساقی می‌خواهد تا با نغمه‌ای سحرگاهی، روح او را با میی روح‌فزا پرواز دهد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عمیق، نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۴۸۳

ای پیر مغان شربتم از درد مغان آر
وز درد من خسته مغانرا بفغان آر

چون ره بحریم حرم کعبه ندارم
رختم بسر کوی خرابات مغان آر

مخمور دل افروخته را قوت روان بخش
مخمور جگر سوخته را آب روان آر

تا کی کشم از پیر و جوان محنت و بیداد
پیرانه سرم آگهی از بخت جوان آر

از حادثهٔ دور زمان چند کنی یاد
پیغامم از آن نادرهٔ دور زمان آر

ای شمع که فرمود که در مجلس اصحاب
اسرار دل سوخته از دل بزبان آر

ساقی چو خروس سحری نغمه برآرد
پرواز کن و مرغ صراحی بمیان آر

چون طائر روحم ز قدح باز نیاید
او را بمی روح فزا در طیران آر

رفتی و بجان آمدم از درد دل ریش
باز آی و دلم را خبر از عالم جان آر

خواجو بصبوحی چو می تلخ کنی نوش
عقل از لب جان پرور آن بسته دهان آر
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.