هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و فلسفی از خواجوی کرمانی، به زیبایی‌های طبیعت، عشق، و بی‌ثباتی زمان می‌پردازد. شاعر از ساقی می‌خواهد تا باده‌ای از لعل لبت بیاورد و از فرصت‌های زودگذر زندگی لذت ببرد. او به توصیف مناظر طبیعی مانند باغ‌ها، لاله‌ها، و سروها می‌پردازد و یادآور می‌شود که جهان گذراست و نباید به آن دل بست. در نهایت، شاعر از مخاطب می‌خواهد که از فرصت‌های موجود برای شادی و عشق استفاده کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب (به‌عنوان نماد) ممکن است نیاز به توضیح بیشتری برای گروه‌های سنی پایین‌تر داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۸

مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار
ساقی ز جام لعل لبت باده‌ئی بیار

چون بر دوام دور زمان اعتماد نیست
این پنج روز غایت مقصود دل شمار

برخیز تا بعزم تفرج برون رویم
زین تنگنای خانه بصحرای لاله زار

کز بوستان دمید چو بر خد دلبران
برگ بنفشه برطرف سرو جویبار

بستان اگر چه جای نشاطست و خرمی
خرم مشو درو که ز دوران روزگار

هر سنبلی ز زلف نگاریست لاله رخ
هر لاله‌ای ز خون جوانیست شهریار

خواجو ز دور چرخ چوامروز فرصتست
دریاب جام بادهٔ صافی و روی یار
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.