هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از حافظ، بیانگر درد عشق، دوری معشوق و ناامیدی عاشق است. شاعر از بیتوجهی معشوق شکایت دارد و با استفاده از تصاویر زیبا مانند گیسوی دراز، شبهای دیرپا و مرغ جان، احساسات خود را بیان میکند. همچنین، اشارهای به عشق معنوی و حقیقت نهفته در پشت ظاهر مجازی عشق دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به دانش ادبی و فرهنگی برای تفسیر دارند.
غزل شمارهٔ ۵۲۱
چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز
زین پس من و خیالش و شبهای دیر باز
امروز در جهان به نیازست ناز ما
و او از نیاز فارغ و از ناز بی نیاز
عشاق را اگر بحرم ره نمیدهند
از ره چرا برند به آوازهٔ حجاز
محمود اگر چنانکه مسخر کند دو کون
نبود ز هر دو کون مرادش به جز ایاز
رو عشق را بچشم خرد بین که ظاهرست
در معنیش حقیقت و در صورتش مجاز
ای رود چنگ زن که چو عودم بسوختی
چون سوختی دلم نفسی با دلم بساز
در دام زلف سرزدهات مرغ جان من
همچون کبوتریست که افتد بچنگ باز
سرو سهی که هست شب و روز در قیام
چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
خواجو نظر ببعد مسافت مکن که نیست
راه امید بسر قدم رهروان دراز
زین پس من و خیالش و شبهای دیر باز
امروز در جهان به نیازست ناز ما
و او از نیاز فارغ و از ناز بی نیاز
عشاق را اگر بحرم ره نمیدهند
از ره چرا برند به آوازهٔ حجاز
محمود اگر چنانکه مسخر کند دو کون
نبود ز هر دو کون مرادش به جز ایاز
رو عشق را بچشم خرد بین که ظاهرست
در معنیش حقیقت و در صورتش مجاز
ای رود چنگ زن که چو عودم بسوختی
چون سوختی دلم نفسی با دلم بساز
در دام زلف سرزدهات مرغ جان من
همچون کبوتریست که افتد بچنگ باز
سرو سهی که هست شب و روز در قیام
چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
خواجو نظر ببعد مسافت مکن که نیست
راه امید بسر قدم رهروان دراز
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.