هوش مصنوعی: این غزل درباره عشق و فراق است که در آن بلبلی از گل می‌خواهد که خاموش باشد و آتش دل را با خارها نیفروزد. گل به بلبل توصیه می‌کند که اگر برگ صحبتی با او دارد، چشم باز را به خار بدوزد و مانند چنگ برکنار رود یا مانند عود در میان بسوزد. در پایان، از خواجو یاد می‌کند و می‌گوید هر که سر محبت دارد، از او عشق بیاموزد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۲۸

این غزل یک دو نوبت از سرسوز
بلبلی باز گفت در نوروز

کای گل تازه روی خندان لب
وی دلارای بوستان افروز

گر بدانستمی که فرقت تو
اینچنین صعب باشد و دلسوز

از تو خالی نبودمی یکدم
وز تو دوری نجستمی یک روز

من چنین از تو دور و بر وصلت
خار سر تیز از آن صفت پیروز

در دلم زان دراز سوختنیست
این همه زخم ناوک دلدوز

گل بخندید و گفت خامش باش
و آتش دل ز خار بر مفروز

اگرت هست برگ صحبت ما
دیدهٔ باز را به خار بدوز

برکناری برو چو چنگ بساز
در میانی بیا چو عود بسوز

هر که دارد سر محبت تو
گو ز خواجو بیا وعشق آموز

وین گهرها که می‌کند تضمین
یک بیک میگزین و میاندوز
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.