هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، به زیباییهای معشوق، قدرت عشق و تسلیم در برابر آن میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند شمع، لعل بدخشان و باغ رضوان، عشق را به عنوان نیرویی فراتر از عقل توصیف میکند که حتی کافران را مسلمان و مشکلات را آسان میسازد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.
غزل شمارهٔ ۵۴۵
رخت شمع شبستان مینهندش
لبت لعل بدخشان مینهندش
اگر شد چین زلفت مجمع دل
چرا جمعی پریشان مینهندش
گدائی کز خرد باشد مبرا
بشهر عشق سلطان مینهندش
چمن دوزخ بود بی لاله رویان
اگر خود باغ رضوان مینهندش
قدح کو گوهر کانست در اصل
بمعنی جوهر جان مینهندش
می روشن طلب درظلمت شب
که عین آب حیوان مینهندش
هر آن کافر که او قربان عشقست
بکیش ما مسلمان مینهندش
وگر بر عقل چیزی هست مشکل
بنزد عشق آسان مینهندش
اگر صاحبدلی خواجو چه نالی
از آن دردی که درمان مینهندش
لبت لعل بدخشان مینهندش
اگر شد چین زلفت مجمع دل
چرا جمعی پریشان مینهندش
گدائی کز خرد باشد مبرا
بشهر عشق سلطان مینهندش
چمن دوزخ بود بی لاله رویان
اگر خود باغ رضوان مینهندش
قدح کو گوهر کانست در اصل
بمعنی جوهر جان مینهندش
می روشن طلب درظلمت شب
که عین آب حیوان مینهندش
هر آن کافر که او قربان عشقست
بکیش ما مسلمان مینهندش
وگر بر عقل چیزی هست مشکل
بنزد عشق آسان مینهندش
اگر صاحبدلی خواجو چه نالی
از آن دردی که درمان مینهندش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.