هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از خواجوی کرمانی، با زبانی نمادین و عاشقانه، به موضوعاتی مانند خودشناسی، عشق الهی، تنهایی در مسیر معنوی و اهمیت درون‌نگری می‌پردازد. شاعر از مخاطب می‌خواهد پرده‌ها را کنار زده و حقیقت وجودی خود را ببیند، تأکید می‌کند که در نهایت هر کس به اندازه‌ی درک خود از حقایق آگاه می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از نمادهای پیچیده‌ی ادبیات کلاسیک فارسی، درک این شعر را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین برخی از مضامین مانند تنهایی وجودی یا جدایی از خویشتن، نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

غزل شمارهٔ ۵۶۷

پرده از رخ بفکن ای خود پردهٔ رخسار خویش
کی بود دیدارت ای خود عاشق دیدار خویش

برسر بازار چین با سنبل سوداگرت
مشک اگر در حلقه آید بشکند بازار خویش

نرگس بیمار خود را گاه گاهی باز پرس
زانکه هم باشد طبیبانرا غم بیمار خویش

چون نمی‌بینی کسی که جز تو می‌گوید سخن
خویشتن می گوی و مینه گوش بر گفتار خویش

ایکه در عالم بزیبائی و لطفت یار نیست
با چنین صورت مگر هم خویش باشی یار خویش

ما بچشم خویش رخسار تو نتوانیم دید
دیده بگشای و بچشم خویش بین رخسار خویش

کار ما اندیشهٔ بی خویشی و بی کیشی است
هر که را بینی بود اندیشه‌ئی در کار خویش

خویش را خواجو شناسد گر چه او را قدر نیست
هم بقدر خویش داند هر کسی مقدار خویش

چون ز خویش و آشنا بیگانه شد باشد غریب
گر کند بیگانگانرا محرم اسرار خویش
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.