هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق به معشوق، بی‌قراری روح، و رهایی از تعلقات دنیوی سخن می‌گوید. او زهد و ریاضت را کنار گذاشته و به عشق و می‌نوشی روی آورده است. همچنین، از تسلیم در برابر تقدیر و عشق الهی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مفاهیم تسلیم در عشق ممکن است نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فلسفه داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۸

آورده ایم روی بسوی دیار خویش
باشد که بنگریم دگر روی یار خویش

صوفی و زهد و مسجد و سجاده و نماز
ما و می مغانه و روی نگار خویش

چون زلف لیلی از دو جهان کردم اختیار
مجنونم ار ز دست دهم اختیار خویش

کردم گذار برسرکویش وزین سپس
تا خود چه بر سرم گذرد از گذار خویش

چون هیچ برقرار نمی‌ماند از چه روی
ماندست بیقراری من برقرار خویش

زانرو که هر چه دیده‌ام از خویش دیده‌ام
هر دم کنم ز دیده سزا در کنار خویش

در بندگی چو کار من خسته بندگیست
تا زنده‌ام چگونه کنم ترک کار خویش

چون ما شکار آهوی شیرافکن توئیم
گر می‌کشی بدور میفکن شکار خویش

خواجو چو کرده‌ئی سبق خون دل روان
از لوح کائنات فرو شو غبار خویش
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.