هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر با تصاویر زیبا و استعارات غنی، احساسات خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند و از تلخی دوری و شیرینی دیدار می‌گوید. او از غم فراق و ناله‌های عاشقانه می‌نالد و از بی‌توجهی معشوق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارات و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد فراق و ناله‌های عاشقانه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۸۹

گشت معلوم کنون قیمت ایام وصال
که وصالت متصور نشود جز بخیال

گر میسر نشود با توام امکان وصول
نیست ممکن که فراموش کنم عهد وصال

هر سحر چاک زنم دامن جانرا چون صبح
تا گریبان تو شد مطلع خورشید جمال

هست چون خال سیاه تو مرا روز سپید
گشت چون زلف تو آشفته مرا صورت حال

شکرت شور جهانی و جهانی مشتاق
عالمی تشنه و عالم همه پرآب زلال

تا نگوئی که حرامست مرا بیتو نظر
که حرامست نظر بیتو و می با توحلال

تنم از شوق جمالت شده از مویه چو موی
دلم از درد فراقت شده از ناله چو نال

قامتم نون و دل از غم شده چون حلقهٔ میم
لیک برحال دلم جیم سر زلف تو دال

نه بحالم نظری می‌کنی ای نرگس چشم
نه ز حالم خبری می‌دهی ای مشکین خال

مهر من برمه رویت نپذیرد نقصان
مهر را گرچه میسر نشود دفع زوال

عیش من بی لب شیرین تو تلخست ولیک
تو ملولی و مرا هست ز غیر تو ملال

ظاهر آنست که از خود برود بلبل مست
چو نسیم چمن آرد نفس باد شمال

خوش بود نالهٔ عشاق بهنگام صبوح
خواجو ار عاشقی از پردهٔ عشاق بنال
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.