هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از خواجوی کرمانی، به موضوعاتی مانند عشق الهی، وحدت وجود، و رهایی از ظواهر دنیوی می‌پردازد. شاعر تأکید می‌کند که حقیقت در پشت پرده‌های ظاهری نهفته است و تنها عارفان و اهل نظر می‌توانند آن را درک کنند. همچنین، از مفاهیمی مانند وصال و هجران، جمال و کمال، و بی‌اعتباری دنیا سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و استعاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارند.

غزل شمارهٔ ۵۸۸

یکدم ز قال بگذر اگر واقفی ز حال
کانرا که حال هست چه حاجت بود بقال

برلوح کائنات مصور نمی‌شود
نقشی بدین جمال و جمالی بدین کمال

آنجا که یار پرده عزت برافکند
عارف کمال بیند و اهل نظر جمال

خون قدح بمذهب مستان حرام نیست
کز راه شرع خون حرامی بود حلال

جانم بجام لعل تو دارد تعطشی
چون تن به جان و تشنه به سرچشمهٔ زلال

آنها که دام بر گذر صید می‌نهند
اندیشه کی کنند ز مرغ شکسته بال

در هر چه هست چون بخیالت نظر کنم
گر جز جمال روی تو بینم زهی خیال

در راه عشق بعد منازل حجاب نیست
دوری گمان مبر که بود مانع وصال

خواجو اگر بعین حقیقت نظر کنی
وصل در جدائی و هجران در اتصال
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.