هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق و عشق الهی است. او از زیباییهای معشوق، امید به وصال، و تسلیم در برابر تقدیر سخن میگوید. همچنین، مفاهیمی مانند عشق، فراق، صبر، و امید در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۵۹۱
زهی ز بادهٔ لعلت در آتش آب زلال
یکی ز حلقهٔ بگوشان حاجب تو هلال
ندای عشق چو در داد خال مشکینت
بگوش جان من آمد ز روضه بانگ بلال
تو کلک منشی تقدیر بین بدان خوبی
نهاده بر سر نون خط تو نقطهٔ خال
چودر خیال خیال آید آن خیال چو موی
نرفت یکسر مو نقشش از خیال خیال
منال بلبل بیدل چو میشود حاصل
ترا بکام دل از بوستان عشق منال
اگر ز کوی تو دورم نمیشوم نومید
چرا که مرد بهمت بود چو مرغ ببال
ترا حرام نباشد که خون ما ریزی
که هست پیش خداوند خون بنده حلال
چنان بچشمهٔ نوش تو آرزومندم
که راه بادیه مستسقیان به آب زلال
ز من چه دید که هردم که آید از کویت
چو باد بگذرد از پیش من نسیم شمال
رساندهام بکمال از محبت تو سخن
اگر چه گفتهٔ خواجو کجا رسد بکمال
شب فراق بگفتیم ترک صبح امید
جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
یکی ز حلقهٔ بگوشان حاجب تو هلال
ندای عشق چو در داد خال مشکینت
بگوش جان من آمد ز روضه بانگ بلال
تو کلک منشی تقدیر بین بدان خوبی
نهاده بر سر نون خط تو نقطهٔ خال
چودر خیال خیال آید آن خیال چو موی
نرفت یکسر مو نقشش از خیال خیال
منال بلبل بیدل چو میشود حاصل
ترا بکام دل از بوستان عشق منال
اگر ز کوی تو دورم نمیشوم نومید
چرا که مرد بهمت بود چو مرغ ببال
ترا حرام نباشد که خون ما ریزی
که هست پیش خداوند خون بنده حلال
چنان بچشمهٔ نوش تو آرزومندم
که راه بادیه مستسقیان به آب زلال
ز من چه دید که هردم که آید از کویت
چو باد بگذرد از پیش من نسیم شمال
رساندهام بکمال از محبت تو سخن
اگر چه گفتهٔ خواجو کجا رسد بکمال
شب فراق بگفتیم ترک صبح امید
جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.