هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر طبیعت مانند زلف، گل، سنبل و بلبل، به توصیف زیبایی معشوق و دردهای عشق میپردازد. شاعر از غم و اندوه خود میگوید و از معشوق میخواهد که به حال مسکینان توجه کند. همچنین، به بزم روحانی و مستی اشاره دارد که نمادی از وصال عرفانی است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعارههای پیچیده، برای درک و تجربهی بهتر، نیازمند سطحی از بلوغ فکری و احساسی است که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل میگیرد.
غزل شمارهٔ ۵۹۴
زهی زلفت شکسته نرخ سنبل
گلستان رخت خندیده برگل
رسانده خط بیاقوت تو ریحان
کشیده سر ز کافور تو سنبل
عروسی را که او صاحب جمالست
چه دریابد گرش نبود تحمل
چو ریش خستگانرا مرهم از تست
مکن در کار مسکینان تغافل
اگر گل را نباشد برگ پیوند
چه سود از نالهٔ شبگیر بلبل
بجانت کانکه برجان دارم از غم
نباشد کوه سنگین را تحمل
اگر عمر منی ایشب برو زود
وگر جزو منی ای غم برو کل
چو از زلفش بدین روز اوفتادم
تو نیز ای شب مکن بر من تطاول
خوشا آن بزم روحانی که هر دم
کند مستی ببادامش تنقل
منه عود ای بت خوش نغمه از چنگ
که ساغر بانگ میدارد که غلغل
بزن مطرب که مستان صبوحی
ز می مستند و خواجو از تامل
گلستان رخت خندیده برگل
رسانده خط بیاقوت تو ریحان
کشیده سر ز کافور تو سنبل
عروسی را که او صاحب جمالست
چه دریابد گرش نبود تحمل
چو ریش خستگانرا مرهم از تست
مکن در کار مسکینان تغافل
اگر گل را نباشد برگ پیوند
چه سود از نالهٔ شبگیر بلبل
بجانت کانکه برجان دارم از غم
نباشد کوه سنگین را تحمل
اگر عمر منی ایشب برو زود
وگر جزو منی ای غم برو کل
چو از زلفش بدین روز اوفتادم
تو نیز ای شب مکن بر من تطاول
خوشا آن بزم روحانی که هر دم
کند مستی ببادامش تنقل
منه عود ای بت خوش نغمه از چنگ
که ساغر بانگ میدارد که غلغل
بزن مطرب که مستان صبوحی
ز می مستند و خواجو از تامل
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.