هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان عشق و وفاداری خود به معشوق می‌پردازد. او با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های گوناگون، مانند مرغ بستان، جرس کاروان، پاسبان، کمر، و طوطی شکرستان، نشان می‌دهد که همواره در خدمت معشوق بوده و از او دور نشده است، حتی اگر ظاهراً جدا افتاده باشد. شاعر همچنین از تشنگی و عشق خود به معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که همواره هوادار و غبار آستانه‌ی او بوده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۲۳

گر نگویم دوستی از دوستانت بوده‌ام
سالها آخر نه مرغ بوستانت بوده‌ام

گر چه فارغ بوده‌ام چون نسر طایر ز آشیان
تا نپنداری که دور از آشیانت بوده‌ام

هر کجا محمل بعزم ره برون آورده‌ئی
چون جرس دستانسرای کاروانت بوده‌ام

گر تو پاس خاطرم داری و گرنه حاکمی
زان تصور کن که هر شب پاسبانت بوده‌ام

گر چه از رویت چو گیسو برکنار افتاده‌ام
چون کمر پیوسته در بند میانت بوده‌ام

کشتهٔ تیغ جهان افروز مهرت گشته‌ام
تشنهٔ آب جگر تاب سنانت بوده‌ام

از گذار من چرا بر خاطرت باشد غبار
کز هواداری غبار آستانت بوده‌ام

گر شکر خائی کنم بر یاد لعلت دور نیست
زانکه عمری طوطی شکر ستانت بوده‌ام

همچو خواجو ای ، بسا شبها که از شوریدگی
دسته بند سنبل عنبرفشانت بوده‌ام
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.