هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌پردازد. او با تصاویر شاعرانه مانند خاک پا، خرقهٔ ابر، لعل و گهر، ماه، و غنچه، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. شاعر از دور معشوق را نظاره می‌کند و هر آنچه در اطرافش است را به او نسبت می‌دهد. یاد معشوق او را چنان تحت تأثیر قرار می‌دهد که جهان را در دل خود کوچک می‌بیند و هر چیزی را به یاد او می‌اندازد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و تصاویر شاعرانه پیچیده است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۴۰

می‌گذشتی و من از دور نظر می‌کردم
خاک پایت همه بر تارک سر می‌کردم

خرقهٔ ابر بخونابه فرو می‌بردم
دامن کوه پر از لعل و گهر می‌کردم

چون به جز ماه ندیدم که برویت مانست
نسبت روی تو زانرو بقمر می‌کردم

تا مگر با تو بزر وصل مهیا گردد
مس رخسار ز سودای تو زر می‌کردم

هرنفس کز دهن تنگ تو می‌کردم یاد
ملک هستی ز دل تنگ بدر می‌کردم

دهن غنچهٔ سیراب چو خندان می‌شد
یاد آن پستهٔ چون تنگ شکر می‌کردم

چهرهٔ باغ بخونابه فرو می‌شستم
دهن چشمه پر از للی تر می‌کردم

چون بیاد لب میگون تو می‌خورد شراب
جام خواجو همه پرخون جگر می‌کردم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.