هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر خود را اسیر محبت دانسته و از جدایی و هجران شکوه می‌کند. او معشوق را بی‌نظیر در حسن و لطافت توصیف کرده و عشق خود را فراتر از دو جهان می‌داند. شاعر همچنین از ناتوانی در ترک معشوق سخن می‌گوید و خود را مرغی می‌داند که نوایش بیانگر عشق حقیقی است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و برخی اشارات عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۳

بزن بنوک خدنگم که پیش دست تو میرم
چو جان فدای تو کردم چه غم ز خنجر و تیرم

اسیر قید محبت سر از کمند نتابد
گرم بتیغ برانی کجا روم که اسیرم

بحضرتی که شهانرا مجال قرب نباشد
من شکسته بگردش کجا رسم که فقیرم

ز خویشتن بروم چون تو در خیال من آئی
ولی عجب که خیالت نمی‌رود ز ضمیرم

چو شمع مجلسم ار زانکه می‌کشی شب هجران
چو صبح پرده برافکن که پیش روی تو میرم

کمال شوق بجائی رسید و حد مودت
که از دو کون گزیرست و از تو نیست گزیرم

بود بگاه صبوحی در آرزوی جمالت
نوای نالهٔ زارم ادای نغمهٔ زیرم

نظیر نیست ترا در جهان بحسن و لطافت
چنانکه گاه لطایف بعهد خویش نظیرم

قلم چو شرح دهد وصف گلستان جمالت
نوای نغمهٔ بلبل شنو بجای صریرم

مرا مگوی که خواجو بترک صحبت ما کن
چو از تو صبر ندارم چگونه ترک تو گیرم

منم درین چمن آن مرغ کز نشیمن وحدت
بیان عشق حقیقی بود نوای صفیرم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.