هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، ابراز عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق را بیان می‌کند. او آرزو می‌کند که در هر شکل و حالتی، حتی به قیمت رنج و فنا، در خدمت معشوق باشد و به او نزدیک بماند. شاعر از مفاهیمی مانند قربانی شدن، بندگی، و عشق بی‌پایان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند «قتیل غمزهٔ خونخوار» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۵

بیا که هندوی گیسوی دلستان تو باشم
قتیل غمزهٔ خونخوار ناتوان تو باشم

گرم قبول کنی بندهٔ کمین تو گردم
ورم به تیر زنی ناظر کمان تو باشم

کنم بقاف هوای تو آشیانه چو عنقا
بدان امید که مرغی ز آشیان تو باشم

دلم چو غنچه بخندد چو سر ز خاک برآرم
ببوی آنکه گیاهی ز بوستان تو باشم

ز خوابگاه عدم چون بحشر باز نشستم
براستان که همان خاک آستان تو باشم

اگر به آب حیاتم هزار بار برآرند
هنوز سوخته آتش سنان تو باشم

تو شمع جمعی و خواهم که پیش روی تو میرم
تو پادشاهی و آیم که پاسبان تو باشم

مرا بهر زه در آئی مران که در شب رحلت
درای راه نوردان کاروان تو باشم

چو از میان تو یک موی در کنار نبینم
چو موی گردم از آنرو که چون میان تو باشم

اگر هزار شکایت بود ز دور زمانم
چگونه شکر نگویم که در زمان تو باشم

غلام خویشتنم خوان بحکم آنکه چو خواجو
بخاک راه نیرزم اگر نه زان تو باشم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.