هوش مصنوعی: شاعر در این غزل عاشقانه، زیبایی و کمال معشوق را ستایش می‌کند و بیان می‌دارد که هیچ چیزی در جهان به پای او نمی‌رسد. او از عشق بی‌حد و مرز خود سخن می‌گوید و ناتوانی خود را در برابر جذبه‌های معشوق توصیف می‌کند. شاعر همچنین به بی‌کرانی عشق اشاره کرده و از شدت احساسات خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه عمیق و استعاره‌های شاعرانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق بی‌حد و مرز و احساسات شدید عاشقانه ممکن است برای نوجوانان کم‌سال نامفهوم یا غیرقابل ارتباط باشد.

غزل شمارهٔ ۶۶۹

گلی به رنگ تو در بوستان نمی‌بینم
باعتدال تو سروی روان نمی‌بینم

ستاره‌ئی که ز برج شرف شود طالع
چو مهر روی تو برآسمان نمی‌بینم

ز چشم مست تو دل بر نمی‌توانم داشت
که هیچ خسته چنان ناتوان نمی‌بینم

براستان که غباری چو شخص خاکی خویش
ز رهگذار تو برآستان نمی‌بینم

ز عشق روی تو سر در جهان نهم روزی
ولی ز عشق رخت در جهان نمی‌بینم

بقاصدی سوی جانان روان کنم جان را
که پیک حضرت او جز روان نمی‌بینم

شبم بطلعت او روز می‌شود ور نی
در آفتاب فروغی چنان نمی‌بینم

مگر میان ضعیفش تن نحیف منست
که هیچ هستی ازو در میان نمی‌بینم

ز بحر عشق اگرت دست می‌دهد خواجو
کنار گیر که آن را کران نمی‌بینم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.