هوش مصنوعی: شاعر در این شعر با زبانی عاشقانه و عارفانه، به بیان درد و نیاز خود به معشوق می‌پردازد. او تأکید می‌کند که با صدق و صفا آمده و نه مانند دیگران برای زر و سیم. شاعر خود را مانند آفتاب یا هلالی می‌داند که از عشق می‌درخشد و حاضر به قربانی شدن در راه معشوق است. او از خاک ره معشوق دل می‌جوید و مانند گیسوی معشوق دو تا شده است. در پایان، از خواجو می‌خواهد که به او نظر کند زیرا او نه از روی هوس، بلکه با عشقی حقیقی آمده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸۲

به گدائی به سر کوی شما آمده‌ایم
دردمندیم و بامید دوا آمده‌ایم

نظر مهر ز ما باز مگیرید چو صبح
که درین ره ز سر صدق و صفا آمده‌ایم

دیگران گر ز برای زر و سیم آمده‌اند
ما برین در بتمنای شما آمده‌ایم

گر برانید چو بلبل ز گلستان ما را
از چه نالیم چو بی برگ و نوا آمده‌ایم

آفتابیم که از آتش دل در تابیم
یا هلالیم که انگشت نما آمده‌ایم

به قفا بر نتوان گشتن از آن جان جهان
کز عدم پی بپی او را ز قفا آمده‌ایم

گر چو مشک ختنی از خط حکمش یک موی
سر بتابیم ز مادر بخطا آمده‌ایم

نفس را بر سر میدان ریاضت کشتیم
چون درین معرکه از بهر غزا آمده‌ایم

غرض آنستکه در کیش تو قربان گردیم
ورنه در پیش خدنگ تو چرا آمده‌ایم

دل سودازده در خاک رهت می‌جوئیم
همچو گیسوی تو زانروی دوتا آمده‌ایم

ایکه خواجو بهوای تو درین خاک افتاد
نظری کن که نه از باد هوا آمده‌ایم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.