هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه بیانگر سفر روحانی و عشق به معشوق است. شاعر از راه‌های دور و دراز به سوی معشوق آمده، با سوز و گداز عشق می‌سوزد و به عبادتگاه لطف او رسیده است. او خود را مانند مرغ سحرگاهی می‌داند که نغمه‌سرایی می‌کند و مانند شاهبازی است که از همه آزاد شده. شاعر همچنین به اسارت در دام عشق اشاره می‌کند و از نیاز و عجز خود در برابر معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۸۴

ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده‌ایم
به هوایت ز ره دور و دراز آمده‌ایم

قدحی آب که برآتش ما افشاند
که درین بادیه با سوز و گداز آمده‌ایم

بینوا گرد عراق ار چه بسی گردیدیم
راست از راه سپاهان بحجاز آمده‌ایم

غسل کردیم به خون دل و از روی نیاز
بعبادتگه لطفت بنماز آمده‌ایم

تا نسیم سمن از گلشن جان بشنیدیم
همچو مرغ سحری نغمه نواز آمده‌ایم

بیش ازین برگ چمن بود چو بلبل ما را
شاهبازیم کنون کز همه باز آمده‌ایم

همچو محمود نداریم سر ملکت و تاج
که گرفتار سر زلف ایاز آمده‌ایم

تا چه صیدیم که در چنگ پلنگ افتادیم
یا چه کبکیم که در چنگل باز آمده‌ایم

برگ خواجو اگر از لطف بسازی چه شود
کاندرین راه نه با توشه و ساز آمده‌ایم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.