هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که از وصال یاران، وفاداری، عشق و مستی سخن می‌گوید. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و میل به همراهی او حتی پس از مرگ می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند بیداری، بیماری، و مستی عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و مرگ نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فلسفه دارد.

غزل شمارهٔ ۷۲۵

به من رسید نوید وصال دلداران
چو کشته را دم عیسی و کشته را باران

چه نکهتست مگر بر گذار باد بهار
گشوده‌اند سر طبله‌های عطاران

به حق صحبت و یاری که چون شوم در خاک
بود هنوز مرا میل صحبت یاران

چو رفت آب رخم در سر وفاداری
بهل که خاک شوم در ره وفاداران

ترا که بر سر سنجاب خفته‌ئی چه خبر
که شب چگونه بروز آورند بیداران

ز نرگس تو طبیبان اگر شوند آگاه
هزار بار بمیرند پیش بیماران

چنین که بادهٔ دوشین مرا ز خویش ببرد
مگر بدوش برندم ز کوی خماران

کسیکه مست بمیرد بقول مفتی عشق
برو درست نباشد نماز هشیاران

چگونه خواب برد ساکنان هودج را
ز غلغل جرس و نالهٔ گرفتاران

مجال نیست که در شب کسی برآرد سر
ز بسکه دست برآورده‌اند عیاران

دل ار چه روی سپردی بطره‌اش خواجو
کسی چگونه دهد نقد خود بطراران
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.