هوش مصنوعی:
این شعر از خواجوی کرمانی، عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و فداکاری برای معشوق سخن میگوید. او زبان را به خاطر جانان میبندد، از درد ناتوانان میگوید، و عشق را فراتر از خرد میداند. همچنین، اشارهای به نادیده گرفتن رنج دیگران توسط برخی افراد دارد و در نهایت، عشق را بینشان و بیحدود توصیف میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۷۳۷
دلا از جان زبان درکش که جانان
نکو داند زبان بی زبانان
اگر برگ گلت باشد چو بلبل
مترس از خارخار باغبانان
طبیبان را اگر دردی نباشد
چه غم باشد ز درد ناتوانان
نیندیشد معاشر در شبستان
شبان تیره از حال شبانان
خرد با عشق برناید که پیران
زبون آیند در دست جوانان
ندارد موئی از موئی تفاوت
میان لاغر لاغر میانان
شراب تلخ چون شکر کنم نوش
به یاد شکر شیرین دهانان
اگر جانان برآرد کام جانم
کنم جان را فدای جان جانان
میانش در ضمیر خرده بینان
دهانش در گمان خرده دانان
نشان دل چه میپرسی ز خواجو
نپرسد کس نشان بی نشانان
نکو داند زبان بی زبانان
اگر برگ گلت باشد چو بلبل
مترس از خارخار باغبانان
طبیبان را اگر دردی نباشد
چه غم باشد ز درد ناتوانان
نیندیشد معاشر در شبستان
شبان تیره از حال شبانان
خرد با عشق برناید که پیران
زبون آیند در دست جوانان
ندارد موئی از موئی تفاوت
میان لاغر لاغر میانان
شراب تلخ چون شکر کنم نوش
به یاد شکر شیرین دهانان
اگر جانان برآرد کام جانم
کنم جان را فدای جان جانان
میانش در ضمیر خرده بینان
دهانش در گمان خرده دانان
نشان دل چه میپرسی ز خواجو
نپرسد کس نشان بی نشانان
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.