هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عاشق از عشق نافرجام و جفای معشوق است. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند لب لعل، رخساره‌ای مانند لاله و سمن، و زلف سیاه او سخن می‌گوید و از غمزه‌های کشنده و بی‌وفایی معشوق شکایت دارد. در نهایت، شاعر از ساقی غم می‌خواهد که با شراب از خون چشمش، درد او را تسکین دهد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

غزل شمارهٔ ۸۰۵

ای ملک دلم خراب کرده
در کشتن من شتاب کرده

پیش لب لعلت آب حیوان
خود را ز خجالت آب کرده

رخسارهٔ لاله و سمن را
از سنبل تر نقاب کرده

جز زلف و رخت که دید روزی
شب سایهٔ آفتاب کرده

پیرامن ماه خط سبزش
نقشیست ز مشک ناب کرده

جعد تو نسیم صبحدم را
سرمایهٔ اضطراب کرده

خون جگرم بغمزه خورده
بنیاد دلم خراب کرده

ساقی غمت ز خون چشمم
می در قدح شراب کرده

برآتش لعل آبدارت
خواجو دل و جان کباب کرده
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.