هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به توصیف عشق و بازی‌های دل‌باختگی می‌پردازد. شاعر از چشم‌های مست معشوق، غمزه‌های شوخ، و بازی‌های عاشقانه سخن می‌گوید و احساسات خود را با عناصری مانند آب، خون، و نور شمع بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند 'خون چشم' و 'غمزه‌های شوخ' ممکن است نیاز به بلوغ عاطفی و ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۸۵۷

چو چشم مست تو با خواب می‌کند بازی
دو چشم من همه با آب می‌کند بازی

چنین که غمزهٔ شوخ تو مست و مخمورست
چرا بگوشهٔ محراب می‌کند بازی

ببین که آهوی روباه باز صیادت
چگونه با دل اصحاب می‌کند بازی

چو خون چشم من آمد بجوش از آنرویست
که با سرشک چو عناب می‌کند بازی

ز زیر پهلوی پر خار من چه غم دارد
کسی که بر سر سنجاب می‌کند بازی

بیا که زلف رسن باز هندو آسایت
شبی دراز بمهتاب می‌کند بازی

دلم ز بیخردی همچو طفل بازیگر
بدان کمند رسن تاب می‌کند بازی

تفرجیست که شب باز طره‌ات همه شب
بنور شمع جهانتاب می‌کند بازی

عجب ز مردم بحرین دیده‌ات خواجو
که در میانهٔ غرقاب می‌کند بازی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.