هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از میا، شاعر فارسی، بیانگر درد عشق و رنج‌های ناشی از آن است. شاعر از عشق به عنوان یک بازی خطرناک یاد می‌کند که می‌تواند جان را به خطر بیاندازد. او از معشوق می‌خواهد که از این عشق بی‌حاصل دست بردارد و به او نزدیک شود. همچنین، شاعر از سوزش عشق و نبود توجه معشوق شکایت می‌کند و در نهایت، از پذیرش مرگ در راه عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و مرگ ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۸۵۸

میا در قلب عشق ایدل که بازی نیست جانبازی
مکن بر جان خویش آخر ز راه کین کمین سازی

همان بهتر که باز آئی از این پرواز بی‌حاصل
که کبک خسته نتواند که با بازان کند بازی

چو می‌سوزیم و می‌سازیم همچون عود در چنگت
چرا ای مطرب مجلس دمی با ما نمی‌سازی

چه باشد چون من نالان بضربت گشته‌ام قانع
اگر یک نوبتم در برکشی چون ساز و بنوازی

دلم را گر نمی‌خواهی که سوزی ز آتش سودا
ز خال عنبرین فلفل چرا بر آتش اندازی

بر افروزی روان حسن اگر عارض برافروزی
بر اندازی بنای عقل اگر برقع براندازی

چرا باید که خون عالمی ریزی و عالم را
ز مردم باز پردازی و با مردم نپردازی

نباشد عیب اگر گردم قتیل چشم خونخوارت
که هم روزی شهید آید به تیغ کافران غازی

بترک جان بگو خواجو گرت جانانه می‌باید
که در ملکی نشاید کرد سلطانی به انبازی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.