هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، تصویری از یک مجلس بزم و مینوشی را ترسیم میکند که در آن حریفان مست و شادروان خراب از می هستند. شاعر از زیباییهای طبیعت و تشبیهات آن به مستی و مینوشی سخن میگوید و از ساقی میخواهد که جامی به او بدهد. همچنین، از بلبل خوشخوان و مستی او یاد میکند و به خواجو توصیه میکند که از می روی برنتابد. در پایان، شعر به مستی و مدهوشی حریفان و خرابی شادروان از می اشاره میکند.
رده سنی:
18+
این شعر شامل مضامینی مانند شراب و مستی است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، برخی از مفاهیم عرفانی و پیچیدهی آن ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۸۸۳
حریفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از می
من از بادام ساقی مست و مستان مست خواب از می
چنان کز ابر نیسانی نشیند ژاله بر لاله
سمن عارض پدید آید ز گلبرگش گلاب از می
تنش تابنده در دیبا چو می در ساغر از صفوت
رخش رخشنده در برقع چو آتش در نقاب از می
شب تاری تو پنداری که خور سر برزد از مشرق
که روشن باز میداند فروغ آفتاب از می
ترا گفتم که چون مستم ز من تخفیف کن جامی
چه تلخم میدهی ساقی بدین تیزی جواب از می
بساز ای بلبل خوشخوان نوائی کان مه مطرب
چنان مستست کز مستی نمیداند رباب از می
چو گل سلطان بستانست بلبل سر مپیچ از گل
چو می آئینه جانست خواجو رخ متاب از می
ببند ای خادم ایوان در خلوتسرا کامشب
حریفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از می
من از بادام ساقی مست و مستان مست خواب از می
چنان کز ابر نیسانی نشیند ژاله بر لاله
سمن عارض پدید آید ز گلبرگش گلاب از می
تنش تابنده در دیبا چو می در ساغر از صفوت
رخش رخشنده در برقع چو آتش در نقاب از می
شب تاری تو پنداری که خور سر برزد از مشرق
که روشن باز میداند فروغ آفتاب از می
ترا گفتم که چون مستم ز من تخفیف کن جامی
چه تلخم میدهی ساقی بدین تیزی جواب از می
بساز ای بلبل خوشخوان نوائی کان مه مطرب
چنان مستست کز مستی نمیداند رباب از می
چو گل سلطان بستانست بلبل سر مپیچ از گل
چو می آئینه جانست خواجو رخ متاب از می
ببند ای خادم ایوان در خلوتسرا کامشب
حریفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از می
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.