هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف عشق و شیدایی می‌پردازد. شاعر از لعل لب معشوق، آفتاب، شکر مصری، و دیگر عناصر طبیعی برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند. همچنین، به مضامینی مانند جدایی ناپذیری عاشق و معشوق، و شور و مستی ناشی از عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۸۸۵

ای از حیای لعل لبت آب گشته می
خورشید پیش آتش روی تو کرده خوی

در مصر تا حکایت لعل تو گفته‌اند
در آتشست شکر مصری بسان نی

شور تو در سر من شوریده تا بچند
داغ تو بر دل من دلخسته تا بکی

در آرزوی لعل تو بینم که هر نفس
جانم چو جام می به لب آید هزار پی

صبحست و ما چو نرگس مست تو در خمار
قم واسقنا المدامة بالصبح یا صبی

دلرا که همچو تیر برون شد ز شست ما
سوی کمان ابرویت آورده‌ایم پی

از ما گمان مبر که توانی شدن جدا
زانرو که آفتاب نگردد جدا ز فی

مجنون گرش بخیمه لیلی دهند راه
تا باشدش حیات نیاید برون ز حی

گل را چه غم ز زاری بلبل که در چمن
او را هزار عاشق زارست همچو وی

خواجو بوقت صبح قدح کش که آفتاب
مانند ذره رقص کند از نشاط می
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.