هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و از تأثیر عمیق او بر شاعر سخن میگوید. شاعر از زیبایی لبهای شیرین، خندههای دلربا و قامت بلند معشوق تمجید میکند و بیان میکند که توصیف این زیباییها در قالب کلام نمیگنجد. همچنین، شاعر به عشق بیقید و شرط خود اشاره کرده و اعلام میکند که تحت هیچ شرایطی از معشوق دست نمیکشد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانهای است که درک آنها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و زبان شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۹۱۷
گر تو شیرین شکر لب بشکر خنده در آئی
بشکر خندهٔ شیرین دل خلقی بربائی
آن نه مرجان خموشست که جانیست مصور
وان نه سرچشمه نوشست که سریست خدائی
وصف بالای بلندت بسخن راست نیاید
با تو چون راست توان گفت ببالا که بلائی
سرو را کار ببندد چو میان تنگ ببندی
روح را دل بگشاید چو تو برقع بگشائی
همه گویند که آن ترک ختائی بچه زانروی
نکند ترک خطا با تو که ترکست و ختائی
چون درآئی نتوانم که مراد از تو بجویم
که من از خود بروم چون تو پری چهره در آئی
تو جدائی که جدائی طلبی هر نفس از ما
گر چه هر جا که توئی در دل پرحسرت مائی
من بغوغای رقیبان ز درت باز نگردم
که گدا گر بکشندش نکند ترک گدائی
وحشی از قید تو نگریزد و خواجو ز کمندت
که گرفتار بتانرا نبود روی رهائی
بشکر خندهٔ شیرین دل خلقی بربائی
آن نه مرجان خموشست که جانیست مصور
وان نه سرچشمه نوشست که سریست خدائی
وصف بالای بلندت بسخن راست نیاید
با تو چون راست توان گفت ببالا که بلائی
سرو را کار ببندد چو میان تنگ ببندی
روح را دل بگشاید چو تو برقع بگشائی
همه گویند که آن ترک ختائی بچه زانروی
نکند ترک خطا با تو که ترکست و ختائی
چون درآئی نتوانم که مراد از تو بجویم
که من از خود بروم چون تو پری چهره در آئی
تو جدائی که جدائی طلبی هر نفس از ما
گر چه هر جا که توئی در دل پرحسرت مائی
من بغوغای رقیبان ز درت باز نگردم
که گدا گر بکشندش نکند ترک گدائی
وحشی از قید تو نگریزد و خواجو ز کمندت
که گرفتار بتانرا نبود روی رهائی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.