هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، با زبانی زیبا و تصاویر شاعرانه، به توصیف باد صبا می‌پردازد که گویی از جایی آشنا آمده و بوی خوشی با خود آورده است. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، حالتی از شور و مستی و عشق را به تصویر می‌کشد و در پایان، از دل گمگشته خود نشانی می‌خواهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۹۳۰

دیشب ای باد صبا گوئی که جائی بوده‌ئی
پای بند چین زلف دلگشائی بوده‌ئی

آشنایانرا ز بوی خویش مست افکنده‌ئی
چون چمن پیرای باغ آشنائی بوده‌ئی

دسته بند سنبل سروی سرائی کشته‌ئی
خاکروب ساحت بستانسرائی بوده‌ئی

لاجرم پایت نمی‌آید ز شادی بر زمین
چون ندیم مجلس شادی فزائی بوده‌ئی

نیک بیرون برده‌ئی راه از شکنج زلف او
چون شبی تا روز در تاریک جائی بوده‌ئی

تا چه مرغی کاشیان جائی همایون جسته‌ئی
گوئیا در سایهٔ پر همائی بوده‌ئی

از غم یعقوب حالی هیچ یاد آورده‌ئی
چون همه شب همدم یوسف لقائی بوده‌ئی

هیچ بوئی برده‌ئی کو در وفا و عهد کیست
تا عبیر آمیز بزم بیوفائی بوده‌ئی

از دل گمگشتهٔ خواجو نشانی باز ده
چون غبار افشان زلف دلربائی بوده‌ئی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.