هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌های عاطفی و ناامیدی‌های خود سخن می‌گوید. او از بی‌وفایی یار، درد فراق، و بی‌توجهی جهان به رنج‌هایش شکایت دارد. با وجود تلاش‌های بسیار، به وصال معشوق نرسیده و در نهایت، احساس تنهایی و ناامیدی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۴

کشیدم رنج بسیاری دریغا
به کام من نشد کاری دریغا

به عالم، در که دیدم باز کردم
ندیدم روی دلداری دریغا

شدم نومید کاندر چشم امید
نیامد خوب رخساری دریغا

ندیدم هیچ گلزاری به عالم
که در چشمم نزد خاری دریغا

مرا یاری است کز من یاد نارد
که دارد این چنین یاری؟ دریغا

دل بیمار من بیند نپرسد
که چون شد حال بیماری؟ دریغا

شدم صدبار بر درگاه وصلش
ندادم بار یک باری دریغا

ز اندوه فراقش بر دل من
رسد هر لحظه تیماری دریغا

به سر شد روزگارم بی‌رخ تو
نماند از عمر بسیاری دریغا

نپرسد از عراقی، تا بمیرد
جهان گوید که: مرد، آری دریغا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.