هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و غم عاشقی است که از فراق معشوق رنج می‌برد. شاعر از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و با دیدارش دلش را شاد سازد. او عشق را بالاتر از دین و کفر می‌داند و حتی دشنام معشوق را شیرین می‌پندارد. در نهایت، شاعر از کبر و ناز معشوق شکایت کرده و از او می‌خواهد که کینه را کنار گذاشته و با او دلنوازی کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند «بی‌رخت دین من همه کفر است» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱

شاد کن جان من، که غمگین است
رحم کن بر دلم، که مسکین است

روز اول که دیدمش گفتم:
آنکه روزم سیه کند این است

روی بنمای، تا نظاره کنم
کارزوی من از جهان این است

دل بیچاره را به وصل دمی
شادمان کن، که بی‌تو غمگین است

بی‌رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است

گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است

دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندین است

بنوازی و پس بیازاری
آخر، ای دوست این چه آیین است؟

کینه بگذار و دلنوازی کن
که عراقی نه در خور کین است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.