هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عراقی، بیانگر درد هجران و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر با بیان احساسات عمیق خود، از بی‌قراری و بی‌تابی در فراق می‌گوید و عشق را تنها دارایی واقعی می‌داند. او از دیگران می‌پرسد که چه کسی می‌تواند این درد بی‌درمان را تحمل کند و در نهایت، نشانه‌های عشق را در اشک‌های خونین جویا می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر، برای درک و تجربه‌ی نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۷

نگارا، بی‌تو برگ جان که دارد؟
دل شاد و لب خندان که دارد؟

به امید وصالت می‌دهم جان
وگرنه طاقت هجران که دارد؟

غم ار ندهد جگر بر خوان وصلت
دل درویش را مهمان که دارد؟

نیاید جز خیالت در دل من
بجز یوسف سر زندان که دارد؟

مرا با تو خوش آید خلد، ورنه
غم حور و سر رضوان که دارد؟

همه کس می کند دعوی عشقت
ولی با درد بی درمان که دارد ؟

غمت هر لحظه جانی خواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟

مرا گویند: فردا روز وصل است
وگر طاقت هجران که دارد؟

نشان عشق می‌جویی، عراقی
ببین تا چشم خون افشان که دارد؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.