هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و اشتیاق شدید شاعر به معشوق است. او از درد فراق و انتظار دیدار می‌نالد و آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند. شاعر همچنین از قدرت عشق و تأثیر آن بر جان و دل سخن می‌گوید و در نهایت، به انتظار طولانی و خستگی ناشی از آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد فراق و انتظار ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۸۴

تا بر قرار حسنی دل بی‌قرار باشد
تا روی تو نبینم جان سوکوار باشد

تا پیش تو نمیرد جانم نگیرد آرام
تا بوی تو نیابد دل بی‌قرار باشد

جانا، ز عشق رویت جانم رسید بر لب
تا کی ز آرزویت بیچاره زار باشد؟

آن را مخواه بی‌دل کو بی‌تو جان نخواهد
آن را مدار دشمن کت دوستدار باشد

درمان اگر نداری، باری به درد یاد آر
کز دوست هرچه آید آن یادگار باشد

با درد خوش توان بود عمری به بوی درمان
با غم بسر توان برد گر غمگسار باشد

خواهی بساز کارم، خواهی بسوز جانم
با کار پادشاهان ما را چه کار باشد؟

از انتظار وصلت آمد به جان عراقی
تا کی غریب و خسته در انتظار باشد؟
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.